ماجرای درخت گردوی هلیا
تعطیلات نوروز امسال یعنی سال 93 آنکالی بابا حمید از 12 فروردین شروع میشد. واسه همین ما 9 فروردین به طرف اصفهان حرکت کردیم. تا دهم رو اونجا باشیم و یازدهم به سمت دهدشت حرکت کنیم. صبح روز دهم بابا ما رو برد سر زمینش. قبل از عید کلی درخت اونجا کاشته بود. قرار بود دو تا درخت گردو برای هلیا و محمد اونجا بکتره تا با خودشون بزرگ بشن. خلاصه روز دهم فروردین همه با هم رفتیم سر زمین و بابا درخت ها رو برای هر دوشون کاشت. چند روز پیش که با بابا صحبت میکردم گفت هر دو تا درخت ها گرفته و برگ در آورده. کلی ذوقشون رو کردیم.
اینجا دختر کوچولوی مامان 9 ماه و 8 روزشه. شاخه درختش رو هم محکم گرفته. فداااااااش.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی